۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

تو حتی هیچ هم نیستی

0 نظرات
نمی دانم تو چیستی؟؟
نمی دانم تو مگر چیستی؟
تو مگر چیستی که نمیبینی حنجره های سرخ به قریاد آمده ی مارا؟
تو مگر چیستی که نمیفهمی تورا دیگر نخواهند جماعت؟
تو مگر چیستی که نمیدانی حق پایمال نمیشود؟
تو مگر چیستی که دلت از سنگ است؟
تو مگر چیستی که گلوله هایت هم مانند دلت سنگین بر تنمان مینشیند و قلبمان را پاره پاره میکند؟؟
افسوس که تو هیچ نیستی که میپنداری چیستی!!! تو حتی هیچ هم نیستی

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

تنها یک آرزو دارم برایت دیکتاتور.....

0 نظرات

تو را چه چشم تنگی میبینم
تورا انسان میبینم ولی با انسانیت نه
تو حیوانم نیستی!!!
تو دیگر از کدامین خرابه ی روزگار آمدی؟
میگویند تورا تاریخی آورده که تا تکیه بر قدرت زنی و تکرار هماره ی تاریخی به نام دیکتاتوری کنی!!!
آری تو.
آری تو نیامدی که حق باشی
تو آمدی تا ناحق بمانی و بروی
میدانم تو اولین دیکتاتور تاریخ نیستی
ولی تنها یک آرزو دارم که تو آخرین آنها باشی!!!!!!

 

قالب دکلمه طراحی شده توسط Insight طراحی 1388

خریداری شده و تبدیل شده برای بلاگر توسط : allblogtools.com | ترجمه به فارسی توسط مجتبی ستوده.